کاش میشد از تو گوشی کشیدت بیرون و کلی بغلت کرد. میدونی از یه جایی به بعد دیگه این گیفا و این کلمه ها به درد نمیخورن. من خودتو میخوام، خود واقعیت، آغوش واقعیت. چی میشد اگه میتونستم با دستام صورتتو لمس کنم؟ چی میشد اگه میتونستم یبار اسمتو صدا بزنم و تو برگردی نگام کنی؟ چی میشد اگه میتونستیم دست همو بگیریم و تو این خیابونای لعنتی قدم میزدیم؟ چی میشد اگه من تو رو کنار خودم داشتم؟ نمیشه! من فقط میتونم تو رو از پشت صفحه چت داشته باشم و من این رو نمیخوام. من میخوام بهم بگی دوست دارم ولی از پشت گوشی نه، اما وقتی تو چشمام نگاه میکنی، آره ???????????? اگه بخوام بغلتو توصیف کنم میدونی چیمیگم؟ میگم خونهیِ امن ، جایی که توش بزرگ میشم ، رشد میکنم و از همه مهمتر جایی که توش زندگی میکنم. میگم پناهگاه من ، جایی که وقتی ناراحتم و غم دارم آرومم میکنه ، به وجودم آرامش تزریق میکنه و همونجایی که قشنگتر ازش وجود نداره. باید یادت بمونه که فقط بغل تو بهم همهی این حسارو میده جانِ من ???????? دوستت دارم؛ ❤️ مثل شایع که می گه: تو جات تو همین بغله بگو خب. یا مثل هیچکس که میگه: تورو دست نمی زنم، تورو نفس می کشم، واست حبس توی قفس می کشم. یا مثل تتلو که می گه: شدی قلب و تن و روحم شدی بال و پر و جونم شدی همه ی منظورم. یا مثل شاهین که میگه: با لبات فاتحه ی هر غمیو می خونم، من به آرامش وحشی چشات مدیونم. مثل سورنا که می گه: من عاشق چشماتم، ماتم، ماتم، ماتم. یا مثل کوروش که میگه: به خودم قول دادم از تو جایی نگم، بعد تو با کسی هم اتاقی نشم. یا مثل یاس که می گه: تو تنها دلیل اشتیم با دنیایی. . .
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|